در رابطه با اصل عبادت و بندگى و عبادت غیرخدا، و عبادت مقبول، و برترین عبادت در آیات اوائل سوره مبارکه بقره مسائل مهمى مطرح شد، و حق مطلب تا جائى که امکان داشت مورد بحث قرار گرفت، در این بخش نسبت به عبادت خالصانه به چند روایت اکتفا مى کنم.
در توضیح حَنِیفاً مُسْلِماً در آیه شریفه
ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ: «1»
در کتاب محاسن برقى ص 251 از حضرت صادق (ع) روایت شده:
«خالصاً مخلصا لایشوبه شیئى»
عبادت و بندگى ابراهیم با نیتى خالص و پاک و با حالى مخلصانه انجام مى گرفت و چیزى در خلوصش مخلوط نبود.
علامه مجلسى در توضیح این بخش از آیه: حَنِیفاً مُسْلِماً و در توضیح روایت حضرت صادق (ع) مى گوید:
حنیف یعنى مائل به دین حق که همان دین خالص الهى است، و مسلم یعنى مطیع خدا در همه اوامر و نواهیاش.
حضرت حق در آیه شریفه حنیف مسلم را در برابر مشرک قرار داده است لذا حضرت صادق حنیف یا حنیف مسلم را تفسیر به کسى کرده که همه جانبه براى خدا مخلص است و اعمالش از شرک پنهان و آشکار پاک است، بتهائى که در عبادت ناخالصانه داخلاند و عبادتشان را آمیخته با شرک میکنند، یا وجودشان را آلوده به بندگى غیرخدا مى نمایند اعم از بتهاى حقیقى و مجازى هستند.
عبادتى که شیاطین در انحرافش از خلوص دخیل اند، و عبادتى که هواى نفس در آن مخلوط است و عبادتى که طرح احبار یهود و رهبان نصارى در آن داخل است، و عبادتى که براى رسیدن به درهم و دینار منظور است همه و همه عبادت مشرکانه و عبادت براى غیرخدا و عبادت بیرون از مدار اخلاص و عبادت غیرمقبول است.
در قرآن مجید است:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ: «2»
اى فرزندان آدم آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را بندگى نکنید.
أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا: «3»
آیا کسى که هواى نفسش را معبود خود گرفته دیدى، آیا تو مى توانى کارساز و نگهبان او باشى که او را به میل خود به راه راست هدایت کنى؟
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ: «4»
یهود و نصارى متولیان کنیسا و کارگردانان کلیسا و مسیح پسر مریم را به جاى خدا معبود خود گرفتند، در حالى که مأمور نبودند مگر اینکه معبود یگانه را که هیچ معبودى جز او نیست بپرستند، خدا منزه و پاک است از آنچه در الهیت و عبادت شریک او قرار مى دهند.
و پیامبراسلام فرمود:
«ملعون ملعون من عبدالدینار والدرهم:» «5»
از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسى که پول و ثروت را بپرستد.
حضرت رضا (ع) از امیرالمؤمنان روایت مى کند که آن حضرت پیوسته میفرمود:
«طوبى لمن اخلص لله العبادة والدعاء، ولم یشغل قلبه بماترى عیناه، ولم ینس ذکرالله بما تسمع اذناه، ولم یحزن صدره بما اعطى غیره:» «6»
خوشا به حال کسى که عبادت و دعایش فقط براى خدا و جلب خوشنودى حق باشد و غیرحق در عبادت و دعایش مخلوط نباشد، و قلبش به آنچه از زخارف دنیا و مشتهیات آن چشمش مى نگرد مشغول نشود، و یاد خدا را با شنیدن اباطیل و آراء ساختگى و غیبت و تهمت و نداهاى شیاطین و صداهاى فرهنگهاى مادى و ضدخدا فراموش ننماید و به قلب و زبان غرق ذکر خدا باشد، و دلش به آنچه از امور مادى به دیگران داده شده و هنوز به او عطا نشده محزون نگردد.
درباره عظمت و ارزش انسان مخلص از حضرت امام حسن عسگرى (ع) روایت شده است:
«لو جعلت الدنیا کلها لقمة واحدة ولقمتها من یعبدالله خالصاً لرأیت انى مقصر فى حقه، ولو منعت الکافر منها حتى یموت جوعا و عطشاً ثم اذقته شربة من الماء لرأیت انى قد اسرفت:» «7»
اگر همه دنیا را یک لقمه کنند و من آن لقمه را در دهان کسى که خدا را خالصانه عبادت مى کند بگذارم بنظرم مى رسد در حق او کوتاهى کرده باشم، و اگر دنیا را از کافر منع کنم تا از گرسنگى و تشنگى به کام مرگ افتد، سپس جرعهاى از آب به او بنوشانم بنظرم مى رسد اسراف کرده باشم!
از حضرت جواد (ع) روایت شده:
«افضل العبادة الاخلاص:» «8»
برترین عبادت اخلاص ورزى دراعمال است.
از صدیقه کبرى فاطمه زهرا سلام الله علیها روایت شده:
«من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته:» «9»
کسى که عبادت خالصش را به سوى خدا بالا برد، خداى عزوجل برترین مصلحش را براو فرود آورد.
عبادت خالص و بندگى بیشائبه یقیناً انسان را به حیات طیبه مى رساند:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ: «10»
از مرد و زن هرکس کار شایسته انجام دهد درحالى که مؤمن باشد مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده مى داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملى که همواره انجام دادهاند مى دهیم.
عبادت خالص سبب نزول فرشتگان رحمت بر انسان به هنگام مرگ مى شود.
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ: «11»
بى تردید کسانى که با دل و جان و خالصانه گفتند پروردگار ما الله است، سپس در میدان عمل بر این حقیقت استقامت ورزیدند فرشتگان برآنان نازل مى شوند و مى گویند: نترسید و اندوهگین مباشید و شما را به بهشتى که وعده مى دادند بشارت باد.
عبادت خالصانه سبب راحت انسان در برزخ و متنعم شدنش به نعمات الهى مى گردد:
از حضرت صادق (ع) روایت شده:
«ارواح المؤمنین فى حجرات فى الجنة یأکلون من طعامها ویشربون من شرابها ویتزاورون فیها ویقولون ربنا اقم لناالساعة لتنجز ماوعدتنا:» «12»
ارواح اهل ایمان در برزخ در اطاقهائى در بهشت است، از طعام آن مى خورند، و از آشامیدنىاش مى نوشند و یکدیگر را در آنجا دیدار مى نمایند و مى گویند خدایا قیامت را براى ما برپاکن تا آنچه را به ما وعده دادهاى وفا کنى.
عبادت خالصانه سبب ایمنى مخلص از هول عظیم و ترس سنگین روز قیامت است:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ: «13»
آنان که کار نیک خالصانه به آخرت بیاورند، و اعمالشان از شائبه شرک و ریا پاک باشد پاداشى بهتر از آن دارند و آنان در آن روز از هول و هراسى سنگین و سخت در امان هستند.
حیات و زندگى انسان بدون عبودیت و بندگى حق جز حیات حیوانى و مشتهیات نفسانى و لذّات زودگذر چیزى نیست، انسان در فضاى حیات حیوانى انسانى ساخته شکم و شهوت است، و کارى جز حس گرائى و مادى گرى، و خوردن و آشامیدن و شهوت رانى و تجاوز به حق و حقوق دیگران ندارد، چنین حیاتى حیات مجازى و جز خواب و خیال نیست، حیات حقیقى براى انسان که داراى آثار مثبت دنیائى و آخرتى و همراه با برکات و منافع ابدى است فقط و فقط عبودیت خالص است، عبودیت براى انسان هم چون نسیم بهار براى زمین مرده است، همان گونه که نسیم بهار به زمین مرده حیات مى دهد و آن را تبدیل به انبارى از انواع نعمتها مى کند، نسیم عبودیت سبب روئیدن انواع آثار مثبت از سرزمین وجود انسان مى گردد، و آدمى را آماده رسیدن به رضوان حق و مقام قرب و لقاء مى نماید.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- آل عمران 67.
(2)- یس 60.
(3)- فرقان 43.
(4)- توبه 31.
(5)- بحار، ج 73، ص 104.
(6)- بحار، ج 70، ص 229، حدیث 5.
(7)- بحار، ج 70، ص 245.
(8)- بحار، ج 70، ص 249.
(9)- بحار، ج 70، ص 249.
(10)- نحل 97.
(11)- فصلت 30.
(12)- بحار، ج 6، ص 234.
(13)- نمل 89.